گفتگو با صادق عاشورپور
نیما بیگلریان
آقای عاشورپور مقاله ای را با موضوع ادبیات کودک و نوجوان برای چاپ در مجله ارغوان ارائه داده بودند. این مقاله کارایی بسیار بالایی داشت. این موضوع باعث شد در چند و چون نگارش این مقاله با ایشان گفت وگو کنیم.
- از ادبیات کودک و نوجوان آغاز کنید.
- به نام خدا. چون که با کودک سر و کارت فتاد پس زبان کودکی باید گشاد
بحث تئاتر کودک، بحث سادهای نیست، بسیار پیچیده است. به دلیل اینکه کودک برعکس بزرگسال دقتش در امور بیشتر و حس تجزیه طلبی او بسیار بالاتر و فراتر از افراد معمول است. به دلیل اینکه او دوست دارد، هرچیز را تجزیه کند و بفهمد. در حقیقت در پی یک نوع استدلال است و میخواهد از آنچه میداند به نمیداند برسد. برخلاف این، ما خیلی ساده انگارانه به این موضوع مینگریم. در بسیاری موارد، یک قصه کودکانه را به نمایشنامه تبدیل میکنند. من بارها گفتهام که این بیشتر یک بحث شادی آور است که دو طرف در آن شرکت میکنند. بدون اینکه یک هدف متعالی و مقدس را دنبال کند. وقتی ما به ادبیات نگاه میکنیم، مثل کلیله و دمنه، یا مرزبان نامه، این آثار را به شکلی نوشتهاند که کودک پوسته ظاهر آن را می بیند. امروزه ادبیات کودک ما به سمت بیهویتی رفته، به سمتی که در آن چیزی برای گفتن نیست جز یک مشت سرگرمی به حالت فارسی و کمدی سبک که فقط کودک را بخندانند. کودک بدون اینکه چیزی یاد بگیرد، بلند میشود و میرود. این شده تئاتر کودک یا نمایش کودک. اما همان طور که شما هم اشاره کردید وقتی ما به بازیهای گذشته نیاکان نگاه میکنیم، می بینیم بازیها سهل و ممتنعاند. سهلاند به دلیل اینکه با ابتدایی ترین ابزار مثل یک تکه سنگ یا چوب، مثل الک دولک، بازی میکردند و ساعت ها سرگرم میشدند.من به عنوان کسی که سال ها در این عرصه تحقیق میکنم، میگویم اگر ما در بازیها و نمایشهای کودکان، بتوانیم کارشناسانه برخورد کنیم، افرادی را که در زمینههای مختلف متخصص هستند بیاوریم و از اینها استفاده کنیم ما قادر هستیم که سیدیهای اینها را به تمام عالم صادر کنیم. نمونهاش کتابی که اخیراً از بنده حقیر چاپ شده به نام کوچهها، بازیها، محلهها. من متوجه شدم که این کتاب به خیلی ازکشورهای جهان رفته است. چرا این اتفاق افتاده؟ به دلیل اینکه ارزشها و جاذبههایی را با خود به همراه داشته که فرهنگ غرب فاقد این ارزشها است. من نمیخواهم بگویم که غربیها فرهنگ ندارند، ولی این غنایی فرهنگ ایرانی غنایی دارد که با حضور اسلام بیشتر هم شده است و غربیها این غنا را ندارند. البته دنبال این هستند که به این غنا برسند. وقتی یک کار خوب بر مبنای فرهنگ و اندیشه اسلامی و ایرانی انجام میدهیم، میبینیم که خیلی راحت در سراسر دنیا پذیرفته میشود. برای مثال، فرض کنید در خیلی قصهها مثل هزار و یک شب، ما بهترین قصهها را برای کودکان داریم یا قصه سندباد که قصهای است مربوط به عهد ساسانی که عربها بعد از سال 32 این را بردند و ترجمه کردند و اروپاییها از این بهره بردند. در حالی که ایرانیها از آن بیبهره ماندند. به دلیل اینکه قرنها حکومتهای دیکتاتوری تا 30 سال پیش نگذاشتند که ما به خودمان تکان بدهیم و ارزشهای خود را پیدا کنیم. امیدواریم که با جو و فضایی که به وجود آمده که میشود در آن نفس کشید و زندگی کرد. امیدواریم که جوانها و علاقه مندان به هنرها، به این موضوع توجه کنند و به اصل خود برگردند.
هر کسی کو دور ماند از اصل خویش بازجوید روزگار وصل خویش
ما باید از همین فرهنگ و قصههای عامیانه به این موضوع برسیم، چون اینها نسل به نسل از نیاکان به ما رسیده اند. ما نباید اجازه دهیم بچههای ما سرگرم و جذب کامپیوتر و بازیهای رایانهای شوند. اسطوره هایی که آمریکاییهای بیفرهنگ و بیهویت از طریق آنها شروع به فرهنگ سازی و کسب هویت کردهاند. من شنیدهام که کشور پلیدی مثل اسرائیل به یهودیهایی که از سراسر دنیا به خصوص ایران میآیند امتیازاتی میدهند که هر چه از قصه و فرهنگ کشوری که بوده اند جمع کنند و به آنها ارائه دهند تا آنها با سیاست خود آن را تدوین کنند و درکشور خودشان به اسم خودشان رواج دهند. همان طور که خیلی از قصهها ما را دزدیدند. در صورتی که ما خیلی ارزشها داریم و نمیتوانیم استفاده کنیم. من با بعضیها که میگویند بودجه نیست مخالفم. به نظر من، بودجه یک درصد کار است، اراده مهم است. الآن همین مجلهای که شما درست کردید، من فکر میکنم اگر بخواهید حساب کنید با حداقل انجام میشود و این قابل تحسین است. باید به افرادی که باعث این کار هستند احترام گذاشت و دست آنان را فشرد. همیشه همه امکانات در اختیار ما نیست. این هنرمندی است که بتوانیم از هیچ، همه چیز به وجود بیاوریم. اینطور نیست که همه امکانات فراهم باشد و با کوچک ترین حرفی کار را رها کنیم و بگوییم نمیشود. به هر جهت من بر این باورم که در کشورمان قصهها، تمثیلها، بازیها، مراسم و آئینهای بسیاری داریم که اگر بخواهیم از اینها کار کودک انجام دهیم یقین دارم که میتوانیم فرهنگ انقلابمان و فرهنگ ایرانی و به طور کلی فرهنگ فضیلت و کرامت ایرانی را به سراسر دنیا صادرکنیم. دنیا هم آن را با آغوش باز می پذیرد. به دلیل اینکه در فرهنگ ایران و اسلام، هیچ گونه خیانتی نیست و این مجموعهها که بنده نام بردم از فرهنگ ایرانی و اسلامی تشکیل شده است که نمونهاش همین بازیها و مقالهای است که من خدمت شما دادهام که قرار است در ویژه نامه کودک شما چاپ شود. در همین جا بنده به شما تبریک میگویم. به دلیل تدوین این مجله که کار ماندگاری است و به این طریق ما میتوانیم بازیها و مقالهها را به دست جوانان و اهل هنر برسانیم. گاهی افرادی میگویند سوژه نیست و در قصههای خارجی دنبال سوژه میگردند. در صورتی که در کشور خودمان هر کدام از بازیها و قصهها، یک نمایش است. کل این تمثیل، یک نمایش است. نمایشی که دارای یک فرهنگ متعالی، ارزشی و اسلامی است. فرهنگی که برای ساخت بشر است، اما من به عنوان یک تئاتری با جرأت میتوانم بگویم تئاتریها دو مشکل اساسی دارند که تنبلی و بیسوادی است که هیچ کدام از این دو مشکل را نمیپذیرند.
اگر این مسائل را بپذیریم و به دنبال آنها برویم و تحقیق و کنکاش کنیم، مسلماً ما به تئاتر ناب کودک دست پیدا خواهیم کرد. تئاتری که میتواند در تمام دنیا اثر بگذارد.
- آقای عاشور پور! به نظر شما در مقام دبیر آموزش و پرورش، اگر تئاتر کودک از داخل مدارس شروع شود بهتر و مناسب تر نیست؟
- بی شک همینطور است، ولی متأسفانه گلهای که ما داریم این است که اهمیت این نوع تئاتر در آموزش و پرورش کم رنگ است و فقط صرف برگزاری جشنوارههای نمایشی و یک سری وظایفی که خودشان دارند مورد توجه قرار میگیرد. بنده پیشنهادم این است که این کار چون قابل انجام است و چیزی نیست که دست نیافتنی باشد. تعدادی از بازیها و کارها انتخاب شود و در اختیار مدارس و مربیان آموزش وپرورش گذاشته شود. این باعث میشود، هم یک نوع فرهنگ را به آموزش و پرورش پیشنهاد دهیم و آموزش و پرورش هم آن را به کودک منتقل میکند. وقتی این را منتقل کرد دیگر بچه دنبال بازیهای کامپیوتری و اسطورهها نمیرود. اینها از لحاظ روانشناسی تخریب روحی کودکان را در پی دارد. یک دکتر روانشناس میگفت، تمام بازیهای رایانهای تخریب روحی به همراه دارد و بچه دچار عوارضی چون پرخاشگری و تپش قلب میشود. ما میبینیم که تا حدودی فرهنگ غرب موفق بوده؛ چون میخواسته به این نتیجه برسد که رسیده است، ولی وظیفه من و شمای هنرمند این است که با این روند مبارزه کنیم. پیشنهاد من این است که اگر این کار انجام شود، یک نوع آرامش هم برای کودکان در پی دارد؛ یعنی هیچ بچهای با بازی الک دولک دچار پرخاشگری یا تپش قلب نمیشود بلکه آرامش میگیرد. این ویژگی فرهنگ ایرانی است.
- شما با این موضوع موافق هستید که این کار در مدارس انجام گیرد؟
بحث تئاتر در آموزش و پرورش برمیگردد به نوع نگاه مسئولان به هنر. وقتی میگوییم تعریف هنر از دیدگاه کانت، هگل و ...، دیگران هنر را تعریف کردهاند، اما بحث این است که ما باید تئاتر را تعریف کنیم و بعد از مسئولان آموزش و پرورش بخواهیم. در حالی که مسئولان آموزش و پرورش با هنر قهرند، به ویژه هنر تئاتر و حتی موسیقی. مسئولان آموزش و پرورش مخالف هنرند. به دلیل اینکه بنده سی سال دبیر بودم و هنر وادبیات تدریس میکردم. در آموزش و پرورش هنر تعریف نشده است. در جشنواره تئاتر آموزش و پرورش، مسئولان امور تربیتی در پی اجرای یک تکلیف هستند. در جشنواره هایی که آن جا در مقام داور حضور داریم، میبینیم که در یک روز 8 تئاتر اجرا می شود و سه نفر داور، 8 تئاتر را باید در یک روز تماشا و داوری کنند. این یک اهانت است. هم به خود آموزش و پرورش هم ظلم است به بچه و هم بیحرمتی به ما به عنوان داور. به نظر شما چطور میشود در یک روز 8 تئاتر دیده شود؟ این نشان دهنده این است که آقایان به دنبال تئاتر نیستند و فقط میخواهند کار انجام شود. جالب این است که جشنواره یعنی تبادل فرهنگ و اندیشه. ما در جشنواره آموزش و پرورش می بنییم که بچههایی که برای تماشای تئاتر آمدهاند دقت لازم را ندارند، در صورتی که این بچهها باید با دقت تئاتر را تماشا کنند و یاد بگیرند. مربیها مسئولیتپذیر نیستند. من از یکی از آنها پرسیدم: چرا با این بچهها کار نمیکنید؟ گفت: من وظیفهای ندارم. این در حالی بود که این شخص از تئاتر بدش می آمد و فقط به خاطر اینکه غیبت نخورد در سالن تئاتر حضور پیدا کرده بود. درنتیجه با این اوضاع ما پیشرفتی نمیکنیم و به جایی نمیرسیم. به نظر من، تئاتر را باید در شهرستانها جست و جو کرد. در حالی که نمایشنامهها را از تهران میگیرند. ما پیشنهاد دادیم که از نمایشنامه نویسهای خوبی که در شهرستان هستند بخواهید و این بازیها را بنویسید. هر سال تعدادی کتاب در تهران چاپ میشود، کتاب هایی مینویسند و میفرستند تهران چاپ میکنند و از دانشآموزان میخواهند آن را کار کنند. دانشآموز به مشکل برمیخورد. چون با آن فرهنگ آشنا نیستند. در صورتی که هدف خود جشنواره، تولید خود دانشآموز است. یعنی ما باید دانشآموزان را وادار کنیم که خودشان بنویسند، نه اینکه کسی دیگر بنویسد و در اختیار او بگذارد. به همین دلیل است که عرض میکنم اگر بگذارند ما کار کنیم فرهنگمان سراسر دنیا را میگیرد. به دلیل اینکه در بازیهای ما صداقت و فرهنگ اسلامی، کرامت و فضیلت ایرانی نهفته است، ولی در بازیهای غرب اندیشه، اندیشهی استعماری است و ما متوجه این تفاوت نیستیم و فکر میکنیم هرچیز که از غرب بیاید خوب است. طبق گفته مقام معظم رهبری همه چیز غرب بد نیست، اما قرآن حق انتخاب به ما انسانها داده است و فرموده بشنوید و انتخاب کنید بهترین را. ما انتخاب نمیکنیم و همین انتخاب نکردن، سبب شده است که همان طور که فرمودید، مشکلاتی برای کودکان ما به وجود آید. چون فرهنگ غرب میخواهد ما را از خودمان تهی کند، فرهنگ آنها، فرهنگ عطوفت اسلامی و جوانمردی نیست، یک فرهنگی است خاص خودش که تصورش این است که دنیا را به این وسیله به تسخیر خودش دربیاورد. اما فرهنگ ایرانی بر این اندیشه استوار است که دنیا را آنچنان که خداوند فرموده است بسازد. این تفاوت ما با غربیها است و باید آن را پیدا کنیم. در حال حاضر، مشکل ما این است که در آموزش و پرورش، افرادی هستند که با هنر بیگانهاند و حتی عدهای از افرادی که آنجا هستند به هنرمندان توهین میکنند. آنها نمیتوانند کار تئاتر کنند. این است که آموزش و پرورش باید در بحث امور تربیتی بازنگری کلی کند و افرادی را روی کار بیاورند که به هنر مسلط شوند و ضمن داشتن شاخصههایی که وزارت خانه میخواهد، هنر را بشناسد. نه هرکس را که صرفاً آدم خوبی بود به این شغل منسوب کنند. واقعاً تا زمانی که آموزش و پرورش ما اینگونه است، تئاتر ما به جایی نمیرسد؛ یعنی ما باید از آموزش و پرورش شروع کنیم و رفته رفته کودکان را برای آینده آماده کنیم و به تئاتر به عنوان یک شغل و حرفه نگاه کنیم. الآن در کشور ما واقعاً به تئاتر به عنوان یک حرفه و هنر نگاه نمیکنند. تا زمانی که نگاهها این گونه است و تئاتر به طور جدی در آموزش و پرورش تعریف نشده، این هنر پیشرفتی نمیکند. یک سؤال مطرح میشود که تئاتر خوب است یا بد است؟ اگر خوب است بیاییم زمینههای لازم را برای آن و دانشآموزان فراهم کنیم و اگر بد است، به طور کلی تعطیل شود. این دو گانه بودن یعنی تردید و یقین. در گذشته بچهها فیلم کار میکردند و داوری میکردند. در حالی که امروز در آموزش و پرورش بچهها فیلم نمیسازند، چون تشویق نشدند، حمایت نشدند و به آنها بها ندادند. تئاتر هم اگر پیشرفت نمیکند، به این دلیل است. به مربی میگویم چرا کار ضعیف است، میگوید من مربی پرورشیام و قرآن درس میدادم به من گفتند تئاتر کار کن. من تئاتر بلد نیستم. باید تئاتر جدا شود و در کنار هنرهای دیگر قرار بگیرد تا بتواند در کنار چیزهای دیگر رشد کند.
تئاتر هنر بزرگی است. خود مقام معظم رهبری میفرمایند هیچ واقعهای در تاریخ ثبت نخواهد شد مگر اینکه با هنر آمیخته شود. اما مسئولان ما با هنر بیگانهاند. از هنر بدشان میآید. حتی بعضی از آنها از هنر نفرت دارند. اگر همین فرمایشات رهبر را آویزه گوش قرار دهند، به نظر من خیلی از مسائل هنری ما حل میشود. دوباره عرض میکنم تا زمانی که آموزش و پرورش ما چنین برنامهای دارد، تئاتر ما راه به جایی نخواهد برد. به دلیل اینکه کودک، معلم را میشناسد و معلم سرپرست ثانی کودک است. معلم میتواند هنرمند را بسازد، یعنی هنرمند کودک بسازد و هدایت کند و در ردههای بالاتر به حوزه هنری، اداره ارشاد و صدا و سیما تحویل دهد، تا اینها بتوانند به دانشکدهها و جاهایی که در این زمینه کار می کنند راه یابند. تا زمانی که نگاه آموزش و پرورش به تئاتر تفننی است، تئاتر کودک ما رشد نمیکند.
- آقای دکتر دیرباز که همدان تشریف آورده بودند گفتند که طرحی را به مجلس داده اند، ولی هنوز جواب آن داده نشده که تئاتر جزو درس های آموزش و پرورش قرار بگیرد و مثل هنر و خوشنویسی نمره داشته باشد. این یک امیدواری است که انشا الله انجام شود.
زمانی که ما بازنشسته نشده بودیم. حدود 20 سال پیش طرحی دادیم و بارها این پیشنهاد را مطرح کردیم که بیابید و تئاتر را جزو هنر بیاوریم و برای بحث امور تربیتی نمره در نظر بگیریم! که دانش آموزی که علاقه مند است کارگردان و نویسنده میشود. امیدواریم که این در حد حرف باقی نماند و این حرکت را انجام دهند. همان طور که خودتان میدانید امروز جنگ جهان، جنگ رسانه است. تئاتر یک رسانه نفس به نفس است. امروز اگر بخواهیم فرهنگ اسلامی و انقلابی خود را تبلیغ کنیم باید از این رسانه بهره بگیریم. ما تئاترمان را دست کم گرفتهایم. اگر بیاییم این کار را کنیم من فکر میکنم که میتوانیم به تئاترهای خیلی موفق و منسجمی به نام تئاتر ایرانی و اسلامی دست پیدا کنیم
.
- خیلی سپاسگزارم. امیدوارم که ما بتوانیم از این کارها و مقالهها و نمایشنامههای کودک شما بیشتر استفاده کنیم و امیدواریم که شاهد چاپهای متعدد آن باشیم تا همه بیشتر از آنها استفاده کنند. به نظر من بازیها، کتابی است که باید در مقاطع تحصیلی استفاده شود و بهانهای نباشد که بگویند منبع نداریم یا از منابع جاهای دیگر الگو بگیرند. بازیهای ایرانی که در کتاب شما هست و اگر اشتباه نکنم این پژوهش نزدیک به بیست سی سال زمان برده است. سخن آخر شما را می شنویم.
ضمن تشکر از حوزه هنری به دلیل اینکه انصافاً خوب کار میکنند. به ویژه از تئاتری هایی که واقعاً خالصانه و مخلصانه زحمت میکشند. اخیراً جلسه آسیب شناسی هنر برگزار شد که واقعاً برای من درس بزرگی بود. اگر همه ارگانها و نهادها که به این مقوله مرتبطند، این گونه کار کنند. به نظر من در عرض چند سال، هنر تئاتر ما به پیشرفتهایی میرسد که برابر با پیشرفت هایی است که خوشبختانه در کشورما به وجود آمده است. من به جرأت میگویم که تئاتر ما در این جا فعال است و مدتی است که متحول شده و ما انتظار داریم که بقیه ارگانها و نهادها هم کمک کنند. چون این حق مردم است که از این مائده الهی به عنوان هنر که خداوند به بشر عرضه کرده است استفاده کنند. در پایان هم از شما تشکر میکنم و از خداوند میخواهم همه کسانی که به ایران به این نظام مقدس و به این مردم خدمت میکنند پایدار و رستگارشان بدارد و روز به روز کشورمان را در میان کشورهای جهان سربلندتر از این که هست بنماید.