مدرنیسم و شاخه های آن

مدرنیسم و شاخه های آن

مدرنیسم و شاخه های آن
اواخرقرن 19 تا اوایل قرن 20 تعدادی از مکاتب هنری و ادبی همچون دادائیسم، نمادگرایی، فوتوریسم، ایماژیسم، سوررئالیسم، اکسپرسیونیسم، حقیقت گرایی، اولترائیسم و امپرسیونیسم در حال شکل گیری بودند ...
دوشنبه ۱۲ اسفند ۱۳۹۸ - ۱۳:۲۸
کد خبر :  ۱۶۷۶۱۸

مدرنیسم و شاخه های آن

زهره قره گوزلو

 

اواخرقرن 19 تا اوایل قرن 20 تعدادی از مکاتب هنری و ادبی همچون دادائیسم، نمادگرایی، فوتوریسم، ایماژیسم، سوررئالیسم، اکسپرسیونیسم، حقیقت گرایی، اولترائیسم و امپرسیونیسم در حال شکل گیری بودند.  در این مکاتب بسیاری از اهداف مُدرن تعریف شده بود که هر کدام جزیی از مکتب مُدرنیسم هستند. خود مکتب مُدرنیسم را می توان اینگونه تقسیم بندی نمود:

  1. مکتب «پیش مُدرن» یا مدرن کلاسیک: در این مکتب اصل و پایه بر فردیت شخصیت و کاووش در ضمیر ناخودآگاه فرد است. از دستاوردهای این مکتب جریان سیال ذهن بود که دارای چند راوی است از جمله: تک گویی درونی مستقیم (من راوی)، تک گویی درونی غیرمستقیم (راوی سوم شخص)، تک گویی نمایشی، تک گویی بیرونی و حدیث نفس. این مکتب حدود یک قرن در بین نویسندگان غربی رواج داشت. این شیوه نوشتن نخستین بار در اوایل قرن بیستم توسط ویلیام جیمز، برادر هنری جیمز (1842-1910) در کتاب «اصول روانشناختی» آمده است.

    مکتب پیش مدرن تحت تأثیر کسانی همچون هانری برگسون، زیگموند فروید و کارل گوستاو یونگ بود و مورد بحث و بررسی قرار گرفت. از نویسندگان این مکتب می توان صادق هدایت، جلال آل احمد، احمد گلشیری، آلبر کامو، ویرجینیا وولف، دی.اچ.لارنس، مارسل پروست، جیمز جویس، ویلیام فاکنر، دوروتی ریچارد سون و فرانتس کافکا را نام برد.

    متون مدرن در این مکتب واقعیت های ذهنی هستند و به جستجوی ضمیر ناخودآگاه و خودآگاه شخصیت در داستان می پرازد و شخصیتها را از نظر ظاهری و رفتاری به چالش نمی کشاند، بلکه آنچه در ذهن شخصیت می گذرد وآنچه که او در فکر و ذهن خود مورد تحلیل قرار می دهد را در اختیار مخاطب قرار می دهد و شخصیت ها از لحاظ نوع طرز فکر و ذهنشان شخصیت پردازی می شوند. این متون، متون خبری هستند و متن استقلال دارد و به شناخت می رسد و جبر جای خود را به اختیارمی دهد. شخصیت ها متناقص رفتار می کنند و حقیقت خاص و محدود و به شکل نسبی و موقت است.

  2. مکتب مُدرن: در این نوع ساختار داستانی نیز مانند مکتب پیش مُدرن واقعیتِ درون، کابوس ها، اضطراب ها، شادی، عشق و احساسات شخصیت ها اهمیت دارد و به فقر، فسادجنسی، اجتماعی، سیاسی و..، خرافات، ظلم و عقب افتادگی فرهنگی توجه می شود. داستان ها دارای فضای خاکستری هستند و شخصیت ها هم خاکستری و از افراد عادی اجتماع هستندو این داستانها دارای زاویه دید و راویهای چندگانه، روایتی چند آوایی و پایان های باز هستند یعنی به مخاطب اجازه می دهند تا خودش حدس بزند و حتی در بعضی موارد، داستان در نقطه اوج رها شده و یا در پایان با یک ضربه آنی و شوک بر انگیز، در میانه یا پایان داستان به پایان برسد.

لحن داستان های مدرن تا حدودی ممکن است به سمت شعر غنایی پیش برود که به آن ها داستان های مدرن غنایی می گوئیم. از نویسندگان مدرنیسم در داستان، نمایشنامه و شعر می توان به راوباند، تی.اِس.اِلیوت، ویلیام باتلربیتس و ویلیام کارلوس ویلیامز و در تئاتر اِستریندبرگ، پیراندکلو، برتلولد برشت، ساموئل بکت، اوزن ویونسکو را نام برد. در رمان نو که یکی از گونه های مدرن نو می باشد، پدیده ضد رمان به کارگرفته می شود، زمان در آن شکسته شده و پایان و سرانجامی خطی ندارد. روایت اینگونه داستان ها خطی نیست. جریان های نقد نو و نقد ادبی از دستاوردهای مدرنیسم هستند.

در داستان های مدرن و رمان نو، به کنش های روانی به جای کنش های فیزیکی اهمیت داده و داستان به شعر نزدیک تر می شود، قواعد سنتی شکسته شده و تسلسل زمانی در این گونه داستانها و جود ندارد.

برخی از رویدادهایی که باعث بروز آشکار جریان مُدرنیسم شد عباتند از:

1. اتحاد میان مسیحیت وکاپیتالیسم؛

2. بروز انقلاب صنعتی و تحت سیطره قرارگرفتن کارگران به منظور به دست آوردن نیروی کار ارزان قیمت؛

3. وقوع جنگ جهانی اوّل و دوّم که منجر به ویرانی شهرها، قتل و غارت و بروز خصلت های غیرانسانی شد؛

4. بروز احساس عدم اطمینان و از دست رفتن معیارهای گذشته و هویت انسان در جامعه آن روز؛

5. اعمال و رفتار اخلاق گرایان ریاکار؛

6.ظهور انقلاب کمونیستی شوروی و تبدیل آن به یک حکومت دیکتاتوری مخوف؛

7. مطرح شدن تئوری تکامل داروین؛

8.ترویج این دیدگاه که حقیقت امری درونی، نسبی و قابل تغییراست؛

9. دوری جستن از فرهنگ و اعتقادات گذشتگان و بی توجهی به آینده؛

10. از دست رفتن ایمان و اعتقادات قبلی مردم

 

ارسال نظر