شعر حاج قاسم سلیمانی

شعر حاج قاسم سلیمانی
در خصوص شهادت حاج قاسم سلیمانی
شنبه ۱۱ دی ۱۴۰۰ - ۱۰:۱۱
کد خبر :  ۱۵۴۶۷۵

شاعر: احسان نرگسی

 

 

 

 

 

 

 

 

 

خواب مهتاب را به هم زده است، در دل شب هلال ابرویش

با چه عشقی به سجده افتادند، بادها روبه روی گیسویش

سوی میدان که می رود،خورشید، می شود مست برق شمشیرش

سوی میدان که می رود این ماه، ماه هم می شود دعاگویش

چشمه ها تشنه ی کرامت او، آسمان محو قد و قامت او

طعنه بر کوه می زند عمری ست، هیبت حیدری بازویش

از بهاران نشانه ها دارد، از نگاهش شراب می بارد

آسمان در صف است،بگذارد، سر خود را به روی زانویش

یک زمان سر به زیر و غرق حیاست، یک زمان جلوه ای ز خشم خداست

زیر و رو کرده دشت و صحرا را،مثل طوفان شن،هیاهویش

عطر نابش دل ملائک را،سخت بی تاب و مبتلا کرده ست

مشک و عنبر به خاک می افتند، در کنار نسیم خوش بویش

دست هایش ستون عرش خداست، چشم او دل خوشی باران است

کام عشاق را عسل کرده ست، شهد شیرین و ناب کندویش

در تب و تاب دشت،ابراهیم، قصد ذبحی عظیم را دارد

چقدر دلرباست،این خورشید، در دل دشت رقص چاقویش..

 

 

 

ارسال نظر