تقدیم به روح پاک شهدای هسته ای

تقدیم به روح پاک شهدای هسته ای
شاعر: شکوفه رضایی شعر نو
سه‌شنبه ۱۴ مرداد ۱۳۹۹ - ۱۰:۳۲
کد خبر :  ۱۳۱۸۹۵

 

 

 

 

 

هرچند

گلوله ها نفهمیدند

بمب های مغناطیسی نفهمیدند

انگشت هایی که آنروز

به ماشه ها چسبیدند

نفهمیدند

اما

پرنده ای که راه آسمان را می دانست

دیگر کاری در این دنیا نداشت...

 

حالا بزرگ شده ای دخترم

و معنای صداها را درک می کنی

می دانی

وقتی گلوله ها پشت سرهم شلیک می شوند

یعنی در دنیا

کودکانی

پشت سر هم اشک می ریزند

و این

شبیه صدای ترکیدن هیچ بادکنکی نیست

 

ثروت های ما

مثل حیاط نقاشی های توست

که از درخت های سبزش

کبوترهای سفید به دنیا آمده اند

 

فقر مثل این است که نتوانی بفهمی

وقتی‌چهار پرنده به پرواز درمی آیند

و برنمی گردند

یعنی آسمان

چهار بار بزرگتر شده است

پرنده ها خانه را زیبا می کنند

پرنده ها آسمان را زیباتر می کنند

پرنده ها...

موساد فقیر است دخترم!

و بعضی صداها را

هیچ وقت درک نخواهد کرد

مثل صدایی که هر بار

تکرار می کند:

خدا بزرگتر است

مثل صدایی که می گوید:

بابا و پرنده شدنش

حتی در قلب های سیمانی زنده می مانند

می تپند

می تپند

 

اما موساد هنوز نتوانسته است بفهمد

چگونه می شود نماز را کنار لوله های آزمایشگاهی برد

و به خاطر چراغ های خانه بیدار ماند

و صبح

وقتی صدای انفجار اتومبیلی می آید

یعنی پرنده ای

        تمام نمازهایش را خوانده است

ارسال نظر